ریز نگار مرصوص

خوش اومدین. میدونین ریزنگار یعنی چی؟به اون عکسی میگن که میکروسکوپ از نمونه میگیره

خوش اومدین. میدونین ریزنگار یعنی چی؟به اون عکسی میگن که میکروسکوپ از نمونه میگیره

رب یسر و لا تعسر

س ل ام علیکم

خیلی ازتون ممنونیم که تا اینجاهم ما رو همراهی کردین  و خیلی خیلی
                                  خوش اومدین

چیزهایی که نباید یادمون بره رو سر دفتر ایجا هم با تیتر درشت مینویسیم:

ماقراره توی این وب با یه جمله شارژ بشیم و اون اینه
 انهایی که راه دراز وقته کم را فهمیده اند        میدانند که باید خود را زیاد کنند

و سفارش دوستمون رو هم یادمون نرفته که دراین وب کلیشه ای حرف زدن مطلقا
                                     ممنوع
و ببینیم خاطی رو جریمه نقدی میکنیم.

                        پس یاعلی 
۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۱۲:۳۷
کاتب سپهر

به اسم الله

رب یسر ولا تعسر

سلام علیکم و رحمت الله


حالتون چطوره دوستای گلم؟؟؟؟؟؟؟؟

انشالله که دنیا به کام باشه

غرض از مزاحمت راستش مثله همیشه وهمه جا به کمکتون نیاز داریم

حاضرید ؟؟؟؟؟؟

یاعلی بگیم؟؟؟؟؟؟؟؟              پس یاعلی

شما هم حتما در طی اردوهایی که تابستون امسال گذروندیم یه جاهایی یه سری خلع هایی رو دیدین،و با خودتون فکر کردید که بعده اردوها باید کمک بشه در رفع این خلع ها


اما

 

کاری که الان به ریزنگار سپرده شده یا بهتر بگم به کار گروه پژوهش،

تهیه ی محتوای کلاس علمی سالهای اینده است قابل ذکره که ما داریم پله پله جلو میریم  وصد البته چیزهای دیگه هم در چشم انداز کارمون ،وجود داره

دقت کنیم        سالها ی اینده      (دوستان خواهشا این کارها رو دسته کم نگیریم،مشکلاتی که گاها در اردوها پیش  میومد رو به یاد بیاریم وبا انگیزه ی مضاعف طرح رو یاری کنیم انشالله)

اما نیازهای فعلی

1-حدود 8 الی 10 ازمایش فیزیک
و8 الی 10 ازمایش  شیمی برای ورودی های سال اول(این ازمایشات رو لطفا با شرح کامل ازمایش  و مواد مورد نیاز برامون بفرستین ضمن اینکه دقت کنیم ازمایشات حتما اموزنده و جالب باشد)

 

2-حدود 8 الی 10 ازمایش فیزیک .متعاقبا شیمی برای ورودی های سال دوم(این از مایشات رو نیز با ذکر مواردبالا ارسال کنین لطفا)


3-ایین نامه ی دارندگان وبلاگ ،چه در سپهر بلاگ چه ..............(بدون شرح)


 دوستای رزمنده ی من 

،حواسمون هست  تکلیف های که ازمون خواسته شده سلاح این جبهه ی نرمه که پسته قبل در مورد ش حرف زدیم


خواهش میکنم از همتون  که

لمس کردین این موقعیت رو ،بیاین از همین الان درست  تجهیز بشیم


      تا خدایی ناکرده

                

                    شرمنده ی .......

                             

                                            نشیم

دوستان در هر یک از موارد 1-2-3 قادرند که به ما کمک کنند،لطفا تا روزه 3 شنبه در نظرات همین پست اعلام امادگی کنند،

     وعده ی تحویله       


  نتیجه ی تلاشهاتون

                     

                 اذان مغرب عاشورای حسینی انشالله

یا حق مدد کن


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۲۱:۰۲
کاتب سپهر
بهنامخدا

سلام

انسان باید انتخاب کند چه زیستن وچگونه  مردن را

           هنگامی که زندگی سازنده تر
                        زندگی
            و ان لحظه  که  مرگ  بارورتر
                        مرگ را
            انتخاب                   میکنند

نمیدونم چرا یهو دلم خواست هفته ای که گذشت ،یعنی دفاع مقدس رو تبریک بگم،
 
قبلا فکر میکردم  که چرا این هفته رو به هم تبریک میگیم،درسته که پیروز شدیم،اما چقدر جوون از دست دادیم

اما حالا  خدامیدونه چقدر ،ازته دلم میخوام ،مردم بیان سر خاکمو شهادتمو،تبریک بگن،فکر نمیکنم ،تبریک هیچ چیز بیشتر از این  ،بهم بچسبه،کاش خدا مارو هم لایق میکرد،

کاش

یادمه یه دفعه دیر وقت بود از دفتر سپهر میخواستم برگردم  خونه، سوار  ماشین که شدم ،یکم که گذشت ،پدرم که یکم عصبانیم بودن از دستم ،بهم گفتن ،
فلانی لازمه بابا ،بری سپهر ؟؟؟؟

 مکثی کردم، توی جوابشون گفتم :بابا شما لازم بود برین جبهه؟؟؟
پدرم جاخوردن،

گفتم اونجا جبهه ی شما بود ،اینجا جبهه ی ما

پدرم تاخونه سکوت کردن و شاید فکر..............

از اون حرف چند ماه گذشت ،اومدم توی اردوها ،

یه جورایی خط مقدم جبهمون،(نمیدونم مقایسش کار درستیه یانه،اگه نه خداو شهدا منو ببخشن،این مقایسه ها یک به هزاره ،هممون میدونیم،اگه شما هم چیزی به ذهنتون رسید  رفقا ،حتما بانظر به این قسمت سنجاق کنید )

اونجا شمااز خونواده هاتون دور بودنیو دلتنگ،ما هم دور بودیمو ..........اما ما برگشتیمو وشما.............
اما  مهم تر ،هر دو جا وظیفمون در قبال مولامون بود که  سرپا ودلگرممون میکرد
اونجا شما فرمانده های با تجربه وخبره داشتین ما هم ایجا .....
خدا حفظشون کنه،خدا قوت، اجرتون با خدا
 
اونجا شما دست خالی بودین از تجربه و حداکثر باچند ماه اموزش ساده ،ماهم دست خالی از تجربه،با سه دوره اموزش بنیان مرصوص
اما اینجا هم ،هردو دلمون روشن بود به کمک خدا ونگاه اقا وگرنه از خودمون که چیزی نداشتیم

اونجا دشمن اشکارا به شما حمله میکردن و شما وارد بودین ،اما اینجا ما دیر میفهمیم داریم از کجا میخوریم
 
اونجا  شما بعضی شبا دلتون میگرفت از این دنیا و گریه میکردین ، اینجا هم مابعضی شبها پر میشدیم وسر ریز و ...............
 
اونجا شما ال یاسین خوندین ، ما هم اینجا میخوندیم

اونجا شما از دست رفتن  بچه ها رو دیدین ، ما هم بعضا اینجا دیدیم( اما این کجا و ان کجا)
 
اونجا شما تشکیلات داشتین ، ما هم اینجا ( اما حقا که شما ولایت پذیرترین بودینو ما.......)

اونجا شما چفیه انداختین ،ما هم اینجا روی دوشمون چفیه بود

اما اونجا خاک  رو نشانه ر فتن، اینجا سرمایه هامون،فرزندان خاک رو
 
اونجا شمااز نزدیک رفتن دوستتاتون رودیدین و .....اما ما اینجا توی شبی باشهدا فقط یه گوشه هایی،اونم تصویرشو دیدیمو دق کردیم
اما برا شما دیگه  شهید گمنام سلام........... نمیذاشتن...........

شماسبکبال رفتین, اما ما بار گناهمون خیلی سنگینه
شما رفتین و زدینو بردینو به هدف رسیدین
برا ماهم دعا کنین به هدف برسیم

شما به خدا رسیدین ودیدینش
ما که خیلی کوچیکتر از اینا ییم ،ولی برامون دعا کنید به امام زمان برسیم و ببینیمشون


تورو خدا برامون دعاکنین،
اخرشم برامون شهادت بخواین
همنشینی با اقامون حسین گوارای وجودتتون
ما روهم ..................
 
رزمنده های دیروز،رزمنده های امروز،
                        
                            خداقوت

انشالله هممون قابله، رکابه صاحب زمانمون باشیم
                 
                 انشاالله

      
یاحق








ان

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۲ ، ۱۲:۰۱
کاتب سپهر


سلام  علیکم

نمیدونم چرا من امروز اینقدر خوشحالم ,امیدوارم شما هم کلی خوشحال باشین،کلیا.


اما دوستان پیدا کردم اون جوابایی رو که سراغش رو میگرفتین


بببببببببببببببببببببببببببببببببفرمایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین

پاسخ مرصوص111     به سواله      15

خدایا اگر من تورا قبول کنم ناچارم به دستوراتی که توبه عنوان صلاح ومصلحت برای من قرار داده ای عمل کنم شاید نمازوروزه امری شخصی باشدولی حجاب امری اجتماعی است ومن نمی دانم مصلحت مرا تو می خواهی یا دوستانم چون دوستانم به من می گویند که حیف این قشنگی وزیبایی تونیست که خدابه تو داده وتوانرا زیر چادر پهان کرده ای

طبق آیه ی 31 سوره ی نور:

فلسفه ی حجاب در اسلام آن است که:

1.حجاب وقار و شخصیت زن را افزایش می دهد و اسلام میخواهد که زنان اینگونه باشند.

2.محیط جامعه محیطی پاک باشد و زمینه های فساد و انحراف برچیده شود.

3.محیط جامعه برای مردان جوان تحریک آمیز نباشد و آنان را به فسادهای روانی و بیماریهای عصبی گرفتار نسازد.

یادآوری این نکته لازم است که حجاب به معنای محرومیت زنان در انجام وظایف فردی و اجتماعی نیست و زنان و مردان مسلمان می توانند با حفظ حجاب خود تا مراتب علمی فرهنگی و اجتماعی پیشرفت کنند.

نکته ی دیگر اینکه:

طبق آیه ی 27 تا 29 سوره ی فرقان خلیل به معنای دوست خاص و صمیمی است که مشاور انسان قرار می گیرد.نقش اینگونه دوستان در زندگی انسان بسیار مهم و سرنوشت ساز است به طوریکه بعد از اراده ی انسان هیچ عاملی مهمتر و تعیین کننده تر از دوست در افکار و اخلاق و کردار انسان نیست و انسان به ویژه در دوران جوانی که شخصیت او شکل نگرفته و خواهان الگوست خواه ناخواه تحت تاثیر دوستان صمیمی قرار می گیرد و نکته مهم این است که دوست آگاهی بخش و هدایتگر نیکوست نه دوست گمراه گر و تنهاگذار.(تفسیر قرآن مهر)

 اینم پاسخ حاج اقا به این سوال


سلام
در مورد سوال اول حجاب و دستور خداوند
در اینجا اولین کاری که باید در جواب این پرسش کرد این است که از او بپرسیم
هدف از این زیبائی که به تو داده شده چیست؟
اصلا این زیبائی رو کی به تو داده؟
خودت؟
اگر کار خودت است پس باید بتونی برای همیشه اون رو حفظ کنی و از چروک شدن و لک برداشتن آن جلو گیری نمایی
اما اگر کار کسی دیگر است هدف او چه بود؟
آیا هدف نمایش بود
آیا او مرا برای ویترین آفریده؟
خب اگر او هدفش نمایش این زیبائی برای عموم بود پس چرا نهی کرد؟
نکند نعوذ بالله مانند برخی از مدیران یادش می رود چه گفته؟
از یک طرف زیبائی می دهد و هدفش نمایش است و از طرف دیگر در قرآن و کتابش از آن نهی می کند؟
به نظر شما کدام آدم ابلهی اینقدر متناقض حرف می زند؟ تا چه برسد به الله سبحانه و تعالی
اگر بگوییم که او متناقض حرف زده که اصلا خدا نیست و از این پس کسی که این تناقض را کشف کرده است خداست!!! به دلیل اینکه نعوذبالله او بیشتر و بهتر از الله فهمیده!!!
و اگر بگوییم تناقض نیست
می گویم خب مشکل کار کجاست؟
یکی از این دو جمله اشتباه است
جمله 1: هدف خدا نمایش این زیبائی بود
جمله 2: خداوند در کتابش از نمایش زیبائی های زن نهی نموده
دیگر لازم نیست ما نتیجه گیری کنیم پرسش گر را رها می کنیم تا قدر تامل و تفکر کند

پاسخ مرصوص111 به سواله

14

میگن روز قیامت هم خدا رو نمیشه دید مگه نه اینکه اون روز پرده از اسرار برداشته میشه پس چرا نمیتونیم خدا رو ببینیم؟

آیه ی 103 سوره ی  انعام:

چشمها او را درنمی یابند ولی او چشمها را در می یابد و او لطیف و آگاه است:

1.خدا با همه ی موجودات جهان تفاوت دارد چرا که برخی موجودات هم دیده می شوند و هم می بینند مثل انسان-برخی نه می بینند و نه دیده می شوند مثل صفات درونی ما-برخی دیگر دیده می شوند ولی کسی را نمی بینند مثل جمادات.تنها کسی که دیده نمی شود اما همه چیز و همه کس را می بیند ذات پاک خداست.

2.چشمها خدا را نمی بینند زیرا چشمهای ما تنها اجسام و یا برخی کیفیات اجسام را می بینند که محدود و عادی هستند.درحالیکه طبق دلایل عقلی خدا نامحدود است پس جسم نیست تا دیده شود.در قرآن نیز آمده است که خدا به حضرت موسی گفت:مرا هرگز نمی بینی.

3.انسان به چند صورت می تواند حقایق را ببیند و شهود و درک کند:گاهی با چشم سر می بیند که با این وسیله نه در دنیا و نه در آخرت خدا را نمی بیند-گاهی با چشم عقل درک می کند که در این صورت می توان خدا را با دلایل عقلی درک کرد-گاهی برخی چیزها را با دل و قلب خویش شهود و درک می کند که با این وسیله نیز خدا قابل شهود است.(تفسیر قرآن مهر)چ

  اینم پاسخ حاج اقا به این سوال


سلام
پرده اسرار برای آنچه می شود به چشم سر دید برداشته می شود
خداوند را می شود با چشم دل دید
چون چشم سر محدود بین است و چشم دل نامحدود بین
به همین آسانی



با تشکر از همه ی کسانی که وقت گذاشته ، ما رو یاری کردند
 
انشالله کربلا..................
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۲ ، ۱۰:۰۷
کاتب سپهر
سوال 13

از زبان مرصوص106


با این وضع دنیا وجنها وگرفتاریهاو...................... چطور میشه ادعاکرد خدا عادله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اولأ این که تعریف شماها ازعدالت غلطه:خیلی ازماهامیگیم که خداوند عادل نیست چون اگربه یک نفر یک میلیاردتومان پول داده به منم باید میداد واگربه منم بده این میشه عدالت ... امااین اسمش مساواته نه عدالت درحدیثی ازمعصوم(ع) فرمودند: خدای متعال حکمتش برعدالتش پیشی دارد برای همین است که همه ی دعاهارابه هدف استجابت نمیرساند. عدالت یعنی:قراردادن هرشیئ سرجای خودش. واماادامه ی بحث بی عدالتی: منشأ این بی عدالتی درفعل بشر است . خداوند متعال زمین رابه گونه ای قرار داده که تمام افراد میتوانند در آن روزی بخورند و ازامکانات زندگی بهره مند شوند . امابیشترباسوء اختیارخود بی عدالتی هارابوجود می آورند. ازهمین رو خداوند متعال نیزفساد در زمید را فعل بشرمیداند: سوره ی روم آیه 14 (درخشکی ودر دریابه سبب اعمال زشتی که مردم بدست خود مرتکب شده،فساد وتباهی نمودارشد. فساد وتباهی در زمین همان مطلبی است که فرشتگان،درآغازخلقت آن رابیان کردند:سوره بقره آیه30 (به خاطربیاورهنگامی راکه پروردگارت به فرشتگان گفت:من درروی زمین جانشینی[نماینده ای]قرارخواهم داد. فرشتگان گفتند:پروردگارا آیاکسی را در زمین قرار میدهی که فساد وخونریزی کند؟ اماخداوند متعال به دلیل فایده بزرگ خلق انسان،اوراخلق کرده وبوجود آوردن این فسادهارا اجازه داده است.( سوره بقره آیه30) واما مامعتقدیم که خداوند عادله و ظالم نیست. بطورکلی ریشه های ظلم به3 دسته تقسیم میشوند: 1.جهل(مثلأ کسی که نمیداند نژاد سیاه وسفید باهم فرقی ندارن به گمان خودش به سیاه پوست ظلم میکند،ریشه ی این ظلم ناآگاهی است،اماخدایی که جهل دراوراه ندارد وعلم او بی نهایت است چگونه ممکنه ظالم باشد؟ 2.ترس(مثلأ یه قدرتی از قدرت رقیب خودش میترسه و بهش حمله میکندو با این حمله به رقیبش ظلم میکند،اما مگرخداوند رقیبی دارد یابه تحکیم قدرت نیاز دارد؟ 3.نیاز وکمبود(گاهی عامل ظلم نیاز است ولی آیاخداوند به کسی نیاز دارد؟ 4.پلیدی درونی(برخی بدلیل خباثت درونی به دیگری ظلم میکند. حالاکه ریشه های ظلم رابررسی کردید کدام را درخداوند پیدا میکنید؟ درقرآن کریم میخوانیم: 1.سوره ی نساء آیه40 2.سوره غافرآیه21 3.سوره نحل آیه90



التماس دعا


یاحق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۳۵
کاتب سپهر

سلام علیکم


گوارای وجودتون



سوال 11

خدایا اگه ادمی خوب شده،شما خواستی خوب یاشه ،اگه هم بد شده.....،

مثلا شاید اگه یزید توی یه خونواده ی خوب به دنیا میومد ادم خوبی میشد و عاقبتش این نمیشد و.........



اینم جواب مرصوص 105



در ابتدا باید بگویم ذهن پرسشگر درگیر پرسش های متفاوتی است که باید مجزا تفکیک شده و ریشه ای به آنها جواب داده شود.که بنده از جواب هایی که دوستان به پرسش های پیشین داده اند میگذرم.

ابتدای این سوال را کلی بررسی میکنیم:

اگر در بوجود آمدن هر موجود اختیاری بود عالمی بوجود نمی آمد در حالی که این واقعه جبر است و در خلقت جبر وجود دارد که این لازمه ی عالم است ولی چرا این جوری و اونجوری؟ این از حکمت و علم خداست که ما اینجوری آفریده شدیم .

و باید بدانیم که این خلقت احسن موارد بوده چون اگر عالم ،عالم احسن باشد که هست ،همه ی اجزاء عالم هم باید احسن باشند که اگر این نبود یعنی خداوند می توانسته بهتر بیافریند ولی نیافریده که این نقص از خداوند پذیرفته نیست.

حال جبز الهی هیچ منافاتی با اختیار انسان ها ندارد.

و ما نیز اعتقاد داریم علم خداوند مطلق است یعنی می داند اگر من را انسان افرید چه می کنم و بدیم صورت متناسب با اختیار خودم جایگاهم را مشخص کرده .

در سوال بیان شده انسانهای مقربت را لطف ویژه کردی که این امر از تفکر اشتباه سوال کننده ناشی شده است که فکر می کند ابتدا خداوند جایگاه ها را برای اشخاص مشخص کرده بعد متناسب با این جایگاه افراد اعمال خود را انجام می دهند.(مثلا فکر میکند اگر خودش جای پیامبر آفریده می شد و در این جایگاه قرار می گرفت همان کار هایی را می کرد که پیامبر کرده ،نه اینکه چون پیامبر این کار ها را کرده پیامبر شده.)در صورتی که خداوند جایگاه افراد را متناسب با حکمت خود و علم از اختیار انسان مشخص کرده است.(حال با تفکری درست می توان گفت :پیامبر بودن فقط مخصوص شخص پیامبر بوده .و خداوند متناسب با علمی که داشته از اعمال اختیاری پیامبر آگاه بوده و ایشان پیامبر گشته اند)البته لطف خداوند شامل حال همه گشته و این فقط مخصوص افراد خاصی نبوده.

حال در قسمت بعدی سوال شبهه ای بیان شده که عدالت خداوند را زیر سوال می برد.در جواب به این شبهه باید بگوییم عدالت چیست؟ و چگونه عدالت زیر سوال می رود؟

جواب:عدالت یعنی از دو نمونه ی یکسان در شرایط یکسان تکلیفی یکسان درخواست گردد.و از نمونه هایی در شرایط مختلف متناسب با همان شرایط از آنها انتظار رود.

و عدالت وقتی زیر سوال می رود که ابتدا دو چیز متفاوت را بخواهیم با هم مقایسه کنیم ویا از دو نمونه یکسان ولی با شرایط متفاوت تکلیفی یکسان تقاضا شود.

حال با توجه به مفهم عدالت و جبر الهی که از قبل بیان کردیم می توان گفت :از هر موجودی (فراتر از انسان)در عالم متناسب با شرایطی که در ان وجود دارد از او تکلیف خواسته شده ،در واقع متناسب با میزان سرمایه ای که به او داده شده از او سود می خواهند.

به عنوان مثال : (مثال زیبای که یکی از دوستان مرصوص در دوره اول مرصوص فرمودند.البته جزئیاتش رو یادم نیست.)      

معلمی از سه دانش اموز خود نقاشی می خواهد.

به دانش آموز اول یک مداد مشکی می دهد.

به دانش آموز دوم سه مداد رنگی می دهد.

و به دانش آموز سوم دوازده مداد رنگی می دهد.

حال متناسب با داده هایی که به دانش آموزانش داده از آنها نقاشی می خواهد.

از اولی نقاشی رنگی نمی خواهد.از دومی نقاشی رنگی ای با رنگ هایی که نداشته را نمی خواهد.و بدین صورت از سومی نقاشی ای می خواهد که از همه ی رنگ هایش استفاده کرده باشد.

بخشید زیاد شد.ممنون

یا حق



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۵۳
کاتب سپهر

سوال 10

خدایا این چه  اختیاریه که به ما دادین،که حتی اختیار داشتن ما هم به اختیار شماست،ویه اختیاره جبریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟



اینم پاسخ مرصوص 115



ان هدیناه اسبیل اما شاکرا واما کفورا این آیه بیانگر قدرت اختیار انسان است وانسان می تواند راه حق را انتخاب کند و به سعادت برسد ویا راه باطل را انتخاب کند وسعادت خود را نابود سازد.کسی که اختیار را در سخن انکار می کند در عمل ودر زندگی روزمره به ناچار آن را می پذیرد. اختیار دارای نشانه های است از جمله:احساس رضایت وپشیمانی ویا مسئولیت پذیری. درست است که می گوییم تا خدا نخواهد امری انجام نمی شود ولی این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم چه مسیری را باید طی کنیم وخداوند ناظر بر رفتار ماست و جایی که انتخاب ما خلاف قضا وقدر او باشد خود تغییری در مسیر ما میدهد.


اینم جواب مرصوص 112



.برای پاسخ گویی به این سوال از کتاب انسان وسرنوشت شهیدمطهری و دبیران معارف مدرسه وکتاب دین وزندگی سال چهارم کمک گرفتم. دربرخی ازایات قران صریحا بیان شده است که هیچ حادثه ای درجهان رخ نمیدهدمگربه مشیت الهی وان حادثه قبلادرکتابی مضبوط شده است بعضی ازاین ایات:(حدید22هیچ مصیبتی درزمین یادرنفوس شما به شمانمیرسدمگرانکه قبل از ان که ان راظاهرکنیم درکتابی ثبت شده واین برخدااسان است)(انعام59کلیدهای نهان نزدخداست جزاوکسی نمیداند ومیداندانچه درصحراودریاست برگی ازدرخت نمی افتد مگرانکه او میداندودانه ای درتاریکی های زمین وهیچ تروخشکی نیست مگرانکه درکتابی روشن ثبت است.)(حجر21هیچ چیزی نیست مگراینکه خزانه های ان درنزد ماست وماانراجزبااندازه ی معین فرو نمیفرستیم)(ابراهیم4 خداهرکس رابخواهدگمراه وهرکس رابخواهدهدایت میکند)(ال عمران26بگوای خداای صاحب قدرت توبه انکس که بخواهی قدرت میدهی وازاان کس که بخواهی بازمیستانی هرکه راخواهی عزت دهی وهرکه راخواهی ذلیل میسازی نیکی دردست توست وتوبرهرچیزی توانایی) اماایاتی هم وجودداردکه دلالت براین داردکه انسان درعمل خود مختارودرسرنوشت خودموثراست ومیتواند انراتغییردهدبعضی ازاین ایات(رعد11خداوضع هیچ مردمی راعوض نمیکندمگرانکه خودانهاوضع نفسانی خودراتغیردهند)(دهر3ماانسان راراه نمودیم اوخودیاسپاسگزاراست یاناسپاس)(کهف29هرکه خواهدایمان اوردوهرکه خواهدکفرورزد)(روم41درصحراودریابه واسطه ی کرداربدمردم به فسادوتباهی پدیدشد) قضا به معنی حکم وقطع وفیصله دادن است وقدربه معنی اندازه وتعیین است.موجودات جهان ازان جهت که خداوند متعال حدودواندازه ووی‍‍‍‍‍‍زگی های انهاراتعیین میکندمقدر به تقدیرالهی هستندوازان جهت که باظلم وفرمان واراده ی الهی ایجادمیشودمربوط به قضای الهی هستند.اصلی به نام اصل علیت عمومی وجودداردکه طبق این اصل هرپدیده ای وجودوشکل وخصوصیت زمانی و مکانی خودراازعلت های قبل ازخودش میگیردویک پیوندناگسستنی میان انهاوجودداردکه این علتهاهم خودشان معلول علتهای قبل ازخودشان هستندواین همینطورادامه پیدامیکندد.اعتقادبه قضاوقدرواینکه هرحادثه ای به قضا وقدرالهی است مستلزم جبرنیست اعتقادبه قضاوقدروقتی مستلزم جبراست که انسان واراده اورانادیده بگیریم وقضاوقدرراجانشین قوه ونیروی اراده ی بشربدانیم که این جبرگرایی پیامدهای زیانباری به همراه دارد.انسان موجودی است که بادیگر مخلوقات خداوندمتفاوت است.خداوندبه انسان ویزگی اراده واختیارداده است یعنی همیشه درحال انتخاب یک کاراست ریشه ی کلمه ی اختیار "خیر"است درباب افتعال وبه معنای طلب خیرکردن است اینکه ماخیرخودرادرچه چیزی ببینیم بستگی به شخصیت وصفات روحی ما دارد وهمچین قدرت عقل وتفکراختیاردرواقع به معنای توانایی برانجام وترک یک کاراست.سوال این است که ایااختیارانسان باقضاوقدرالهی منافاتی دارد؟تصوربعضی این است که وقتی تقدیربه حادثه ای تعلق بگیردهرقانونی که درطبیعت وجوددارد رالغومیکندوبی نظمی ایجادمیکنددرحالیکه بدون پذیرش قضاوقدرالهی هیچ نظمی برقرارنمیشودوزمینه ای برای کاراختیاری پدیدنمی ایدچون کاراختیای زمانی که نظم تقدیر باشدانجام میشود.اگرمابااراده ی خود اب مینوشیم به خاطراعتقادبه تقدیراست یعنی میدانیم خداونداب راباویزگی ها اندازه هاوتقدیرهایی افریده که سبب رفع تشنگی انسان میشودحالا کسی که این تقدیررا نبیند وهمه چیزرابی نظم وپرازهرج ومرج فرض کندایامیتواندازاراده واختیارخوداستفاده کند؟حتی کشف بسیاری ازعلوم هم به وسیله ی همین تقدیرات است.همانطورکه گفتم یکی از وی‍‍‍زگی هایی که خداوندبه انسان عطا کرده است اختیاراست یعنی تقدیرالهی برای انسان این است که اودارای اختیارباشددریک فعل اختیاری تازمانی که انسان به انجام فعلی اراده نکندان فعل انجام نمیگیردامادرعین حال وجودما اراده ی ماوعملی که ازماسرمیزندهمگی وابسته به خداست یعنی طبق اصل علیت عمومی اراده ی انسان درطول اراده ی خداست وباان منافاتی نداردبه طورکلی تقدیرات وقانون مندی هاهم لازمه ی کاراختیاری انسان است وهم جهت دهنده و محدودکننده ی ان است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۲ ، ۱۰:۱۹
کاتب سپهر

سلام

من برگشتم

کم کاری بنده به هیچ وجه قابل توجیه نیست

ولی یه وقتایی توی زندگی یه سری پارازیت هایی پیش میاد که برنامه ی زندگی بهم میخوره واز دست ادم خارج میشه

پیش میاد دیگه

اماحالا با یه انرژی مضاعف کارمون و ادامه میدیم میگین نه

میریم سراغ سوال 8  (چرا 8 ؟؟چون سوالای 6و7 بر عهده ی دوتا کنکوری گرامیه که به زودی مارو خرسند میکنن چون کنکور تموم شد به سلامتی  )


میگن خدا نامحدوده و انسان محدود،میگن خداخوبی محض وانسان ناقص،

اخه مگه میشه انسان محدود به خدای نامحدود برسه؟؟


اینم جواب خانم جمشیدیان به این سوال

آنچه از راهنمایی های یشوایان دین استفاده میشود ,محدودیت قدرت سیر عقلانی بشر است نه ناتوانی و ممنوعیت کامل بشر.چنان که امیر مومنان علیه السلام میفرمایند:لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم تحجبها عن واجب معرفته

عقل ها را اجازه نداده که حدود صفتهای او را مشخص کنند ,اما در عین حال آنها را از مقدار لازم معرفت ,ممنوع نساخته است و پرده ای میان عقول وآن (مقدار واجب )قرار نداده است .پس معلوم میشود در عین ناتوانی عقول از وصول به کنه معرفت باری تعالی ,یک مقدار واجب در کار است که در آن مقدار نه تنها ممنوعیت نیست ,بلکه وجوب و لزوم  تحقیق در کار است .{مجموعه آثارشهید مطهری .ج6.ص1007}

و نحن اقرب الیه من حبل الورید{سوره ق آیه 16}

و اعلم ان الله یحول بین المرء و قلبه{سوره انفال آیه24}

خدا بین انسان و دل انسان که همان شخصیت اوست، بین خودش و خودش حاائل می شود، از خودش به خودش نزدیک تر است.{مجموعه آثار شهید مطهری ج 4 ص 585و593}

خدا نه تنها مایه ی آرامش دل انسان است بلکه تنها وتنها با یاد اوست که  دلها آرامش میابد یعنی بشر به هر مطلوبی که برسد باز مضطرب و ناراضی است(الذین آمنوا و تطمئن القلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب) قرآن کریم خدا را به شکل بسیار زیبایی توصیف میکند به طوری که سایر دلبستگی ها و وابستگی های بشر را از او میگیرد، پیوند های دیگر را می برد و پیوند او را با خدا متصل می کند و خدا به صورت یک ایده ی فوق العاده مقدس در می آید.

چنین منطقی که خدا را به شکل شایسته ترین محبوب و شایسته ترین مطلوب معرفی می کند از مختصات قرآن است.

تنها از راه حکمت متعالیه است که شناسایی حقیقی ذات باری تعالی صورت می گیرد و این علم به این صورت، تنها در میان مسلمانان وجود داشته و دارد و از مختصات و مفاخر مسلمین است{م آ.ج 8.ص 169.}

 چقدر اشتباه است که می گویند راه مطالعه در خلقت، ما را از پیمودن راه های دشوار و پر پیچ وخم فلسفی بی نیاز می کند و برای اینکه سخن خود را معقول جلوه دهند، می گویند قرآن کریم هم فقط از راه تشویق به مطالعه ی مخلوقات، مردم را به خدا شناسی فرا خوانده است! غافل از اینکه قرآن کریم مطالعه ی در آثار خلقت را به عنوان یکی از  راه های معرفی کرده است و آن را برای عامه ی مردم بهترین وسیله دانسته است.(بدان تو فطرتا در راه وصال به اویی ،مگر خودت با اختیارت مانع آن شوی)

 

محل احداث جواب حاج اقا(به زودی)


یاعلی

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۲ ، ۱۴:۱۳
کاتب سپهر

سلام

اینم پاسخ سوال 7 از زبان مرصوص 115

 
خدایا چرا بدون اینکه با ما مشورت کنین  یا نظرمون رو بپرسین  ما رو  افریدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



 اولا خدا انسان دا آفرید برای آنکه انسان به مهم ترین هدف که تقرب به خداوند و کسب سعادت واقعی است برسد و هدف او از آفرینش انسان پرستش خداوند بوده است. دومأ:خداوند کامل ومنزه است از اینکه بخواهد با انسان مشورت کند زیرا خداوند از تمام لحاظ کامل و بدون نقص است و نامحدود است ولی انسان حیوانی است متفکر که محدود است ودارای عیب ونقص و چنین موجود ناقصی نمی تواند دراین مورد که سعادت واقعی اش در وجود است یا عدم تصمیمی بگیرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۲ ، ۱۰:۱۲
کاتب سپهر

سلام علیکم

سوال 6

خدایا شما دنیا رو افریدی ؟یا همه چی مثل ما که انشاالله شعور داریم ،شعور داشته و با شعور خودش بوجود اومده؟

اصلا اگه شما افریدی ،چرا من و.......... رو افریدی ،مگه نیاز داشتی به ما؟؟؟؟؟؟؟



جواب مرصوص 114




درقسمت اول سوال باید بگم که هر انسانی با دیدن هر چیز جدیدی که تا به حال ندیده اولین سوالی را که میپرسه اینه که چه کسی این شی راخلق کرده درصورتیکه ما معتقد هستیم هر چیزی که ما ابداع میکنیم حاصل نظم دادن اشیایی است که خدا افریده و فقط ما یک نظم دهنده ایم((چرا که عقل ما نمی پذیره که هرچیزی خود به خودی به وجود امده)) و اینکه هر موجودی متناسب با هدف خود دارای شعور ست واین نظر که هرچیزی خود به خودی وبا شعور خودش به وجود امده رد میشود. هر موجود با شعوری در کارهای ارادی خویش هدفی را دنبال می کند، مثلاً انسان غذا می خورد تا سیر شود، آب می نوشد تا سیراب گردد، از درماندگان دستگیری می کند تا نامش به نیکی یاد شود و یا به پاداش الهی نایل گردد و... . هدف خداوند از خلقت جهان آفرینش، به ویژه انسان چیست؟ آیا خدا مانند ما به خاطر سود خویش و یا به جهت گریز از زیان و خطر، کاری را انجام می دهد؟ قبل از پاسخ به این امر می پردازیم که هدف در کارهای ارادی موجود با شعور به چه معنا است؟ هدف داشتن به یکی از این سه معنا است: 1. سودطلبی و جلوگیری از زیان: انسان در خود نیازها و کمبودهایی می بیند که انگیزه می شوند تا فعالیت کند و نقیصه‏ها و خواسته‏ها را برطرف نماید. 2. سود رساندن به دیگران: بدین گونه که انسان در انجام کاری نخست هدفش سود رساندن به دیگران باشد، ولی در حقیقت هدف از آن کار تکامل معنوی و آرامش درونی خودش است، مثلاً پدری که برای پرورش و آموزش فرزندش، خود را در رنج و زحمت قرار می دهد و می گوید که هدفی جز نفع فرزند ندارم. در حقیقت هدفش این است که فرزندی نمونه داشته باشد. وی به خوبی می داند که داشتن فرزند خوب، از بزرگ‏ترین افتخارات و عالیترین کمالات است. در این گونه اهداف نیز انسان هدفش تکامل خویشتن است، ولی برای رسیدن به هدف خود به تکامل دیگری می پردازد. 3. انجام دهنده کار منافع خودش را در نظر نگیرد، بلکه تنها به خاطر نفع رساندن به دیگری، کاری را انجام دهد، شبیه مادری که خود را فراموش می کند و به فرزند خویش عشق می ورزد و همانند پروانه می سوزد و پرواز می کند. وی به مصلحت خویش نمیپردازد. نمونه دیگری که شبیه این مورد است، انسان شیفته‏ای است که در بندگی وعبادت خدا از یاد خود غافل می شود، به گونه‏ای که حضرت علی(ع) فرمود: "الهی ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعاً فی جنتک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک؛ خداوندا! عبادت من نه به جهت ترس از آتش تو است و نه طمع در بهشتت، بلکه به جهت این است که تو را شایسته عبادت یافتم". در این هدف خود و نفع شخصی منظور نیست، بلکه خویش را فراموش می کند. حال با توجه به این سه نوع هدف بنگریم که خداوند در آفرینش انسان و جهان کدام یک از این سه نوع هدف را دنبال می کند؟. قطعاً از نوع اوّل و دوّم نیست، چون خداوند بی نیاز است. وقتی خدا را آن چنان شناختیم ودانستیم از اینکه خداوند وجودی است که از هر جهت بی نهایت و غنی است و هیچ گونه نقص و نیاز در ذات او راه ندارد، روشن می شود که هدف در کارهای خدا فقط به معنای سوم است که عبارت است از: رساندن فایده به مخلوقات خویش و تکامل همه جانبه و رفع نقص‏ها و نیازهای آنان. به گفته شاعر: من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم او نخواسته است نیازی از خود را برطرف کند، چون بی نیاز است. او به آفرینش نپرداخت تا نقصی را از خود دفع کند، چون بی عیب و نقص است. خدا، جهان و انسان را آفرید تا همه به سوی کمال رهسپار شوند و قابلیّت و قوه نهفته در خویش را به کمال و فعلیّت رسانند. جهان را آفرید تا انسان برای رفع نیازهای خویش و درک کمالات از آن بهره‏گیری کند. انسان را آفرید و به او اراده عطا کرد تا با اختیار خویش راه کمال پوید و خود را از نقص‏ها بپیراید. هدف از آفرینش جهان و انسان، تکامل جبری و ناخود آگاه جهان و تکامل ارادی و خود خواسته انسان است. همه را برای تکامل انسان خلق کرد و انسان را برای قرب خداوندی. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری قرآن می فرماید: "و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون؛ جن و انس را جز برای بندگی و اطاعت نیافریدم". تا از این طریق آن‏ها به کمال برسند و در خلقت انسان فرمود: "افحسبتم انّما خلقناکم عبثاً و انّک الینا لا ترجعون؛ آیا پنداشتید که شما را عبث و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمیگردید"؛ یعنی آیا می پندارید که به سیر تکاملی خود به سوی یک واقعیّت مطلق ادامه نمیدهید و به سوی خدا باز نمیگردید؟ نیز فرمود: "الّذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایّکم احسن عملاً؛ خداوند مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام نیکوکارترید". یعنی انسان را خلق کردو او را در جهان آزمایش و ابتلا قرار داد تا انسان با اختیار و اراده خود حرکت تکاملی خویش را بپیماید این سؤال که هدف خدا از آفرینش چیست، صحیح نیست، چون خدا خود هدف است نه این که هدف داشته باشد. هر کس که کاری انجام می‏دهد برای آن است که نقص خود را با آن کار بر طرف کند. احتیاجی دارد و می‏خواهد آن احتیاج را برطرف کند تا به کمال برسد. اگر خودِ کمال مطلق - یعنی خدا - خواست کار انجام بدهد، دیگر این سؤال صحیح نیست که کمال مطلق برای چه این کار را انجام می‏دهد. هر فاعلی کاری را انجام می‏دهد که به کمال برسد. این سؤال که خود کمال مطلق به چه منظور کاری را انجام می‏دهد؟ سؤال درستی نیست. بلکه درباره‏ی کمال مطلق این گفته می‏شود که او چون کمال مطلق و خیر محض است و یکی از شعب کمال، جود و سخا است، از چنین ذاتی خیر و احسان وجود صادر می‏شود و آن افاضه‏ی هستی است. افاضه هستی بهترین جود است، «پس خدا منزّه از آن است که هدف داشته باشد؛ چون کمال محض و غنی محض است؛ بلکه خود او هدف است امّا از آن‏جا که حکیم کار بیهوده نمی‏کند، عالَم که فعل اوست هدف دارد این که گفته می‏شود فعل الهی معلل به اغراض نمی‏شود، بنا بر این محال است برای خدا هدفی وجود داشته باشد، آن چنان که برای افعال انسانی وجود دارد؛ یعنی او در ذات خود فاقد چیزی نیست تا با کار، واجد شود. امّا این بدان معنا نیست که فعل خداوند عبث است و هیچ غرضی ندارد و جمع معلل نبودن به اغراض و عبث نبودن فعل الهی به این است که بگوییم: هدف خداوند خارج از ذاتش نیست. پس هدف نهایی بر می‏گردد به آن‏چه که لازمه‏ی ذات الهی است و مقتضای اسمای حسنای الهی و صفات علیای اوست. به زبان فلسفی چنین می‏شود که هدف خود ذات است.زبان عرفانی این که خدا دوست داردکه صفات او تجلّی کند و بالاخره کاری که انجام می‏دهد برای خود اوست، چون خودش را دوست دارد و البته نه این که نفعی عایدش می‏شود بلکه چون خودش را دوست دارد، آثار خود را هم دوست دارد و ایجاد می‏کند. پس هدف از فعل زاییده نمی‌شود بلکه مقدم بر فعل است. این حاصلِ همان مطلبی است که گفتیم در فعل الهی علّت غایی و فاعلی یکی است". "آن چه که در هر کار اختیاری ضرورت دارد، مطلق علم و حُبّ است. خواه علم حضوری باشد یا حصولی و خواه شوق زاید بر ذات باشد یا حُبّی که عینِ ذات است" و "همان گونه که علم الهی بالاصاله به ذات مقدس خودش و بالتبع به مخلوقاتش که جلوه‏هایی از وجود او هستند با اختلاف مراتب و درجاتشان تعلق می‏گیرد، حب الهی هم بالاصاله به ذات مقدس خودش و بالتبع به خیر و کمال مخلوقاتش تعلق می‏گیرد و در میان مخلوقات هم اصالت و تبعیت نسبی در محبوبیت و مطلوبیت وجود دارد، یعنی حب الهی به مخلوقات در درجه‏ی اول به کامل‏ترین آن‏ها که نخستین مخلوق است تعلق می‏گیرد و سپس به سایر مخلوقات، الاکمل فالاکمل؛ و حتّی در میان مادیات و جسمانیات که تشکیک خاصّی ندارند می‏توان وجود کامل‏تر را هدف آفرینش ناقص‏تر شمرد و جمادات را مقدمه‏ای برای پیدایش انسان به حساب آورد (خلق لکم ما فی الارض جمیعاً) و سر انجام حب به انسان کامل را علّت غایی برای آفرینش جهان مادّی‏دانست و به این معنا می‏توان گفت که خدای متعال جهان مادّی را برای تکامل موجودات جسمانی و رسیدن آن‏ها به خیر و کمال واقعی خودشان آفریده است؛ زیرا هر موجودی که دارای مراحل مختلفی از کمال و نقض است کامل‏ترین مرحله‏ی آن اصالت نسبی در محبوبیت و مطلوبیت خواهد داشت؛ ولی لازمه‏ی آن این نیست که موجودات ناقص‏تر یا مراحل ناقص‏تر از وجود یک موجود، هیچ مرتبه‌‏ای از مطلوبیت را نداشته باشند. به همین منوال می‏توان اهدافی طولی برای آفرینش نوع انسان در نظر گرفت؛ یعنی هدف نهایی رسیدن به آخرین مراتب کمال و قرب الهی و بهره مندی از عالی‏ترین و پایدارترین فیض و رحمت و رضوان ابدی است و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خداتعال است که وسیله‏ای برای رسیدن به آن مقام عالی و هدف نهایی محسوب می‏شود و هدف قریب فراهم شدن زمینه‏های مادّی و اجتماعی و تحقق شناخت‏های لازم برای انتخاب آزادانه‏ی راه راست زندگی و گسترش خداپرستی در جامعه است. از این رو در قرآن کریم بعد از تأکید بر اینکه آفرینش جهان و انسان باطل و بیهوده نیست و دارای هدف حکیمانه می‏باشد، از یک سوی هدف از آفرینش جهان را فراهم شدن زمینه‏ی آزمایش و انتخاب آزاد برای انسان معرفی کرده است. و از سوی دیگر هدف از آفرینش انسان را پرستش خدای متعال قلمداد نموده و سر انجام هدف نهایی را جوار رحمت الهی و بهره‏مندی از فوز و فلاح و سعادت ابدی دانسته است. با توجه به آن‏چه گفته شد، می‏توان راه جمعی بین اقوال سه گانه یاد شده در نظر گرفت؛ یعنی منظور کسانی که علّت غایی را فقط ذات مقدس الهی دانسته‏اند این است که مطلوب ذاتی و بالاصاله برای خدای متعال چیزی جز ذات مقدسش که خیر مطلق و دارای کمالات بی‏نهایت است نمی‌باشد و منظور کسانی که علّت غایی را از افعال الهی نفی کرده‏اند، این است که داعی زائد بر ذات ندارد و فاعلیت وی از قبیل فاعلیت بالقصد نیست و منظور کسانی که علّت غایی و هدف از آفرینش را سود رساندن به مخلوقات یا به کمال رسیدن آن‏ها قلمداد کرده‏اند این است که خواسته‏اند هدف فرعی و تبعی را بیان کنند و حاصل آن که برای هر یک از دو قول دیگر می‏توان تأویل صحیحی در نظر گرفت که منافاتی با قول مورد قبول (قول 3) نداشته باشد".

یا علی

با تشکر فراوان،اجرکم عندالله
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۲ ، ۱۰:۴۹
کاتب سپهر

سلام علیکم و رحمت ا...

میخوام توی این مطلب اخری در این سال جاری  ارزو کنم

اول ظهور اقا و مولامون رو

دوم سربلندی رهبر و ملتمون

وسوم ارزو کنم اون چیزی که مردم ارزو میکنند به صلاحشون باشه و خدا بهشون بده.

 انشاالله

اما خیلی خیلی خیلی  خوش اومدین بازم به ریزنگار


 و سوال 5:

مثلا قبول کردیم خدا وجود داره و لایق پرستیدنه حالا که هم پرستش خوبه وهم خدا ،چندتا خدا ایرادی داره؟یه خدا از عهده ی همه ی امور بر میاد؟


پاسخ مرصوص132


)شرک ذاتی در مقابل توحیدذاتی است وبه این معناست که دو یا چند خدا جهان راآفریده و اداره میکنند که به همکاری یکدیگر نیازمندند که در اینصورت ناقص و حمدود حساب میشوندکه هرکدام از این خدایان کمالاتی دارندکه دیگری ندارد وگرنه همگی یکی میشوند و دیگر چند خدا نیستند،در اینصورت اگر چند خدا باشند  باید همه ی آنها را خدای کاملی آفریده باشد که همان خدای  یکتاست.

2)یکتایی خدا نیاز به استدلال ندارد بلکه شریک داشتن خدا نیاز به استدلال دارد؛زیرا هنگامی که اثبات شد خدا خالق جهان است ثابت میشود یکتاست حال باید ببینیم که خصوصیات خدا را فرد دیگری  دارد یا نه,چرا خدا به شریک نیاز دارد اگریک خدا نمیتواند جهان را افرینش و اداره کند دراینصورت اگر دوتا باشند خدا نیستند چون به یکدیگر نیازمندند و ناقص و عاجزند.

اگر یکی از آنها میتواند بدون کمک دیگری امور جهان را اداره کند و آن یکی نمیتواند مستقل باشد پس آن یکی که میتواند خداست و دیگری خدا نیست.

3)اگر خدای دیگری نیز وجود داشته باشد باید پیامبران و فرستاده هایی داشته باشد,حال که اصل دین همه ی پیامبران ما یکیست و همه ی آنها از «الله» سخن میگویندومارا به سوی او و پرستش او دعوت میکنند وهیچ پیامبری از طرف خدای دیگری نداریم.

این حقیقت را حضرت علی"ع" میفرماید:«پسرم! بدان اگر پروردگارت شریکی داشت، رسولان او نیز به سوی تو می آمدند و آثار ملک و قدرتش را می دیدی و افعال و صفاتش را میشناختی .اما او خداوندی است یکتا.همان گونه که خویش را توصیف کرده است،هیچ کس در ملک وملکوتش قادر به ضدیت با او نیست. »

                                                                                                                                                                                                                                                والسلام...این بود آنچه در توانم بود.


.پاسخ مرصوص115

:این که تصور کنیم دو یا چند خدا وجود دارد وهر کدام خالق بخشی از جهان هستند یا با همکاری یکدیگر جهان را آفریده اند در واقع هر کدام از آنها را محدود وناقص فرض کرده ایم.زیرا هر یک از خدایان باید کمالاتی را دارا باشند که دیگری آن کمالات را نداردو گرنه خدایان مثل همدیگرمی شوند ودیگر چند خدا نیستند.چنین خدایان ناقصی نیازمند هستند وهر یک به خالق کامل بی نیازی احتیاج دارند که نیاز اورا برطرف نماید
ولی خداوند موجودیست که نیازمند به هیچکس و هیچ چیز نیست.پس خداوند به معنای وجود بی نیاز یکی است ودوما اگر خدا شریکان متعددی داشته باشدهر کدام از آنها آثار ومخلوقات و انبیایی دارند که در این صورت جهان دچار هرج ومرج میشودو این در حالی است که می بینیم اولیای الهی فقط از طرف خداوند واحد هستند.


پاسخ مرصوص جمشیدیان

(مااتخذ الله من ولد وما کان معه من اله اذا لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض سبحن الله عما یصفون-علم الغیب و الشهدت فتعلی عما یشرکون)

خدا هرگز فرزندی نگرفته و خدای دیگری با او نیست .که اگر جز این بود هر خدایی مخلوق خویش را با خود میبرد و برخی از آنان بر برخی دیگر برتری می جستند,منزه است خدا از آنچه(مشرکان)وصف میکنند-او دانا ی نهان وآشکار و برتر است از آنچه (با او)شریک قرار میدهند.سوره مومنون آیه91و92

اگر جهان چند آفریدگار داشته باشد رابطه این آفریدگارهابا جهان ,باید به یکی از این چند صورت زیر باشد:

یکی اینکه هر یک از آنها صاحب اختیار و فرمانروای بخشی از جهان باشند.علی القاعده بخشی که خودش آفریدهاست .در این صورت باید در هر یک از این بخشها نظامی باشد مستقل از نظام بخشهای دیگربدون هیچ وابستگی به آنها ,ولی می بینیم که سراسر جهان قلمرو یک نظام است,نظامی یگانه و به هم پیوسته .

دیگر آنکه از میان این آفریدگارها و فرمانروهای منطقه ای ,یکی از همه برتر و بردیگران حاکم باشد و به کار آنها وحدت و هماهنگی عمومی دهد.در این صورت همین یکی است که واقعا فرمانروای کل جهان است و دیگران کارگزاران اویند.

سوم اینکه هر یک از این خدایان به تنهایی بر سراسرجهان فرمانروایی داشته باشدو در هر مورد هر طور بخواهد فرمان دهد و عمل کند .در این صورت کار به هرج و مرج میکشد و دیگرقانون و نظامی باقی نمی ماند. به گفته ی قرآن در سوره انبیاآیه22:لو کان فیهما الهت الا الله لفسدتا فسبحن الله رب العرش عما یصفون- اگر در آن دو (آسمان و زمین)خدایانی جز خدای یکتا وجود داشت هر دو تباه میشدند,پس خدا پروردگار عرش از توصیف آنان منزه است- به این ترتیب یگانگی و سرتاسری بودن نظام عالم, فرضیه چند خدا باچندقلمرو را نفی میکند.

اما این فرض دیگر که  دو یاچند خدا بر سرتاسرجهان فرمانروایی کنندو همه جا باهم هماهنگ باشد,و یک جور بخواهند ویک جور فرمان  دهندفرضی خیالی است.زیرا دو تا بودن و یا چندتا بودن , خود به خود ایجاب میکندکه خدایان لااقل در یک جهت باهم نا همسان باشند و این ناهمسانی خود به خود در خواست و فرمان آنها , ولو در یکمورد هم باشد,اثر خواهد گذارد.

صدرالمتالهینبه این آیات و استدلالی که در آنها آمده اشاره میکند و میگوید :

(راه دیگر اثبات یگانگی خدا در خدایی و فرمانروایی اش این است که یگانگی و یکپارچگی جهان دلیل یگانگیخدای فرمانروای جهان است.این همان راهی است که معلم مشائین,ارسطاطالیس رفته و در کتاب الهی به آن اشاره شده است-اسفار.ج6.ص14)

در جایی دیگر باز به این مطلب اشاره میکندو میگوید :(بنابراین دایره ی هستی دایره ای است یکتا که حدود آن وقوسهای آن به هم پیوسته و در کثرت آن وحدتی پدید آورده و برهانی راستین بر یکتایی پدیدآورنده و پردازنده ی آن وکاردانی ,توانایی وبزرگواری و مهربانی اوست.والا باد نام خداوندگار تو .چون اگرسرای هستی یکی است ,سازنده ی آن هم جز یکی نتواند بود(و الله من ورائهم محیط-20بروج.(اصل این ایه مربوط به احاطه  خدا از نظر علم و قدرت بر کافرانی است که حقایق الهی را دروغ میشمرند.ئلی صدر المتالهین آنرا تا ایت حد تعمیم داده است.)و خدا از پی آنها همه را فرا گرفته است –اسفار.ج5.ص347و348){خدا ازنظر قرآن شهید بهشتی}


اینم جواب حاج اقا ازشون ممنونیم


سلام
پاسخ ها را مطالعه کردم خیلی خوب و فنی اشاره کرده بودید
بر خودم لازم می دانم هم تشکر کنم و هم تحسین
بنده به نکاتی که مرصوصین بزرگوار اشاره کردن دیگر اشاره نمی کنم
فقط به این نکته توجه می دهم که از پرسش کننده سوال می کنم تعریف شما از خدایی که در سوالت آن را آوردی چیه؟
اگر منظور وجود نامحدود باشد که تمام امور عالم تحت تدبیر اوست
آن وقت شما دچار تناقض گویی شدی چون فقط یک وجود نامحدود می تواند وجود داشته باشد اگر دو تا شد می شود کوسه ریش پهن
یعنی کسی که هم کوسه است و ریش ندارد هم ریش آن پهن است
خب این دو با هم صادق نیستند یکی از اینها درست است
اگر بگویید دو نا محدود سوال می شود که آیا نامحدود اول در نا محدود دوم حضور دارد یا نه؟
اگر حضور دارد در تمامی او حضور دارد؟
اگر در تمام او حضور داشته باشد که خود اوست دیگر دو تا نمی شود
اگر در بخشی از او حضور دارد و در بخشی حضور ندارد این دیگر نامحدود نمی شود
اما اگر منظور پرسش کننده از خدا این باشد که خداوند برخی از امور این عالم را به وسیله مخلوقاتش انجام می دهد این درست است مثلا باران را به وسیله ابر می فرستد
اول از همه باید تصورمان را از واژه خدا بیان کنیم که ما به چه چیزی خدا می گوییم؟
ابر نمی تواند خدا باشد جون نمی تواند آتش درست کند فقط باران می فرستد اما خدا همه اینها را انجام می دهد

یاعلی
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۱۵
کاتب سپهر