بفرمایین
چهارشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۹ ق.ظ
سلام علیکم
سوال 6
خدایا شما دنیا رو افریدی ؟یا همه چی مثل ما که انشاالله شعور داریم ،شعور داشته و با شعور خودش بوجود اومده؟
اصلا اگه شما افریدی ،چرا من و.......... رو افریدی ،مگه نیاز داشتی به ما؟؟؟؟؟؟؟
جواب مرصوص 114
درقسمت اول سوال باید بگم که هر انسانی با دیدن هر چیز جدیدی که تا به حال ندیده اولین سوالی را که میپرسه اینه که چه کسی این شی راخلق کرده درصورتیکه ما معتقد هستیم هر چیزی که ما ابداع میکنیم حاصل نظم دادن اشیایی است که خدا افریده و فقط ما یک نظم دهنده ایم((چرا که عقل ما نمی پذیره که هرچیزی خود به خودی به وجود امده)) و اینکه هر موجودی متناسب با هدف خود دارای شعور ست واین نظر که هرچیزی خود به خودی وبا شعور خودش به وجود امده رد میشود. هر موجود با شعوری در کارهای ارادی خویش هدفی را دنبال می کند، مثلاً انسان غذا می خورد تا سیر شود، آب می نوشد تا سیراب گردد، از درماندگان دستگیری می کند تا نامش به نیکی یاد شود و یا به پاداش الهی نایل گردد و... . هدف خداوند از خلقت جهان آفرینش، به ویژه انسان چیست؟ آیا خدا مانند ما به خاطر سود خویش و یا به جهت گریز از زیان و خطر، کاری را انجام می دهد؟ قبل از پاسخ به این امر می پردازیم که هدف در کارهای ارادی موجود با شعور به چه معنا است؟ هدف داشتن به یکی از این سه معنا است: 1. سودطلبی و جلوگیری از زیان: انسان در خود نیازها و کمبودهایی می بیند که انگیزه می شوند تا فعالیت کند و نقیصهها و خواستهها را برطرف نماید. 2. سود رساندن به دیگران: بدین گونه که انسان در انجام کاری نخست هدفش سود رساندن به دیگران باشد، ولی در حقیقت هدف از آن کار تکامل معنوی و آرامش درونی خودش است، مثلاً پدری که برای پرورش و آموزش فرزندش، خود را در رنج و زحمت قرار می دهد و می گوید که هدفی جز نفع فرزند ندارم. در حقیقت هدفش این است که فرزندی نمونه داشته باشد. وی به خوبی می داند که داشتن فرزند خوب، از بزرگترین افتخارات و عالیترین کمالات است. در این گونه اهداف نیز انسان هدفش تکامل خویشتن است، ولی برای رسیدن به هدف خود به تکامل دیگری می پردازد. 3. انجام دهنده کار منافع خودش را در نظر نگیرد، بلکه تنها به خاطر نفع رساندن به دیگری، کاری را انجام دهد، شبیه مادری که خود را فراموش می کند و به فرزند خویش عشق می ورزد و همانند پروانه می سوزد و پرواز می کند. وی به مصلحت خویش نمیپردازد. نمونه دیگری که شبیه این مورد است، انسان شیفتهای است که در بندگی وعبادت خدا از یاد خود غافل می شود، به گونهای که حضرت علی(ع) فرمود: "الهی ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعاً فی جنتک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک؛ خداوندا! عبادت من نه به جهت ترس از آتش تو است و نه طمع در بهشتت، بلکه به جهت این است که تو را شایسته عبادت یافتم". در این هدف خود و نفع شخصی منظور نیست، بلکه خویش را فراموش می کند. حال با توجه به این سه نوع هدف بنگریم که خداوند در آفرینش انسان و جهان کدام یک از این سه نوع هدف را دنبال می کند؟. قطعاً از نوع اوّل و دوّم نیست، چون خداوند بی نیاز است. وقتی خدا را آن چنان شناختیم ودانستیم از اینکه خداوند وجودی است که از هر جهت بی نهایت و غنی است و هیچ گونه نقص و نیاز در ذات او راه ندارد، روشن می شود که هدف در کارهای خدا فقط به معنای سوم است که عبارت است از: رساندن فایده به مخلوقات خویش و تکامل همه جانبه و رفع نقصها و نیازهای آنان. به گفته شاعر: من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم او نخواسته است نیازی از خود را برطرف کند، چون بی نیاز است. او به آفرینش نپرداخت تا نقصی را از خود دفع کند، چون بی عیب و نقص است. خدا، جهان و انسان را آفرید تا همه به سوی کمال رهسپار شوند و قابلیّت و قوه نهفته در خویش را به کمال و فعلیّت رسانند. جهان را آفرید تا انسان برای رفع نیازهای خویش و درک کمالات از آن بهرهگیری کند. انسان را آفرید و به او اراده عطا کرد تا با اختیار خویش راه کمال پوید و خود را از نقصها بپیراید. هدف از آفرینش جهان و انسان، تکامل جبری و ناخود آگاه جهان و تکامل ارادی و خود خواسته انسان است. همه را برای تکامل انسان خلق کرد و انسان را برای قرب خداوندی. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری قرآن می فرماید: "و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون؛ جن و انس را جز برای بندگی و اطاعت نیافریدم". تا از این طریق آنها به کمال برسند و در خلقت انسان فرمود: "افحسبتم انّما خلقناکم عبثاً و انّک الینا لا ترجعون؛ آیا پنداشتید که شما را عبث و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمیگردید"؛ یعنی آیا می پندارید که به سیر تکاملی خود به سوی یک واقعیّت مطلق ادامه نمیدهید و به سوی خدا باز نمیگردید؟ نیز فرمود: "الّذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایّکم احسن عملاً؛ خداوند مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام نیکوکارترید". یعنی انسان را خلق کردو او را در جهان آزمایش و ابتلا قرار داد تا انسان با اختیار و اراده خود حرکت تکاملی خویش را بپیماید این سؤال که هدف خدا از آفرینش چیست، صحیح نیست، چون خدا خود هدف است نه این که هدف داشته باشد. هر کس که کاری انجام میدهد برای آن است که نقص خود را با آن کار بر طرف کند. احتیاجی دارد و میخواهد آن احتیاج را برطرف کند تا به کمال برسد. اگر خودِ کمال مطلق - یعنی خدا - خواست کار انجام بدهد، دیگر این سؤال صحیح نیست که کمال مطلق برای چه این کار را انجام میدهد. هر فاعلی کاری را انجام میدهد که به کمال برسد. این سؤال که خود کمال مطلق به چه منظور کاری را انجام میدهد؟ سؤال درستی نیست. بلکه دربارهی کمال مطلق این گفته میشود که او چون کمال مطلق و خیر محض است و یکی از شعب کمال، جود و سخا است، از چنین ذاتی خیر و احسان وجود صادر میشود و آن افاضهی هستی است. افاضه هستی بهترین جود است، «پس خدا منزّه از آن است که هدف داشته باشد؛ چون کمال محض و غنی محض است؛ بلکه خود او هدف است امّا از آنجا که حکیم کار بیهوده نمیکند، عالَم که فعل اوست هدف دارد این که گفته میشود فعل الهی معلل به اغراض نمیشود، بنا بر این محال است برای خدا هدفی وجود داشته باشد، آن چنان که برای افعال انسانی وجود دارد؛ یعنی او در ذات خود فاقد چیزی نیست تا با کار، واجد شود. امّا این بدان معنا نیست که فعل خداوند عبث است و هیچ غرضی ندارد و جمع معلل نبودن به اغراض و عبث نبودن فعل الهی به این است که بگوییم: هدف خداوند خارج از ذاتش نیست. پس هدف نهایی بر میگردد به آنچه که لازمهی ذات الهی است و مقتضای اسمای حسنای الهی و صفات علیای اوست. به زبان فلسفی چنین میشود که هدف خود ذات است.زبان عرفانی این که خدا دوست داردکه صفات او تجلّی کند و بالاخره کاری که انجام میدهد برای خود اوست، چون خودش را دوست دارد و البته نه این که نفعی عایدش میشود بلکه چون خودش را دوست دارد، آثار خود را هم دوست دارد و ایجاد میکند. پس هدف از فعل زاییده نمیشود بلکه مقدم بر فعل است. این حاصلِ همان مطلبی است که گفتیم در فعل الهی علّت غایی و فاعلی یکی است". "آن چه که در هر کار اختیاری ضرورت دارد، مطلق علم و حُبّ است. خواه علم حضوری باشد یا حصولی و خواه شوق زاید بر ذات باشد یا حُبّی که عینِ ذات است" و "همان گونه که علم الهی بالاصاله به ذات مقدس خودش و بالتبع به مخلوقاتش که جلوههایی از وجود او هستند با اختلاف مراتب و درجاتشان تعلق میگیرد، حب الهی هم بالاصاله به ذات مقدس خودش و بالتبع به خیر و کمال مخلوقاتش تعلق میگیرد و در میان مخلوقات هم اصالت و تبعیت نسبی در محبوبیت و مطلوبیت وجود دارد، یعنی حب الهی به مخلوقات در درجهی اول به کاملترین آنها که نخستین مخلوق است تعلق میگیرد و سپس به سایر مخلوقات، الاکمل فالاکمل؛ و حتّی در میان مادیات و جسمانیات که تشکیک خاصّی ندارند میتوان وجود کاملتر را هدف آفرینش ناقصتر شمرد و جمادات را مقدمهای برای پیدایش انسان به حساب آورد (خلق لکم ما فی الارض جمیعاً) و سر انجام حب به انسان کامل را علّت غایی برای آفرینش جهان مادّیدانست و به این معنا میتوان گفت که خدای متعال جهان مادّی را برای تکامل موجودات جسمانی و رسیدن آنها به خیر و کمال واقعی خودشان آفریده است؛ زیرا هر موجودی که دارای مراحل مختلفی از کمال و نقض است کاملترین مرحلهی آن اصالت نسبی در محبوبیت و مطلوبیت خواهد داشت؛ ولی لازمهی آن این نیست که موجودات ناقصتر یا مراحل ناقصتر از وجود یک موجود، هیچ مرتبهای از مطلوبیت را نداشته باشند. به همین منوال میتوان اهدافی طولی برای آفرینش نوع انسان در نظر گرفت؛ یعنی هدف نهایی رسیدن به آخرین مراتب کمال و قرب الهی و بهره مندی از عالیترین و پایدارترین فیض و رحمت و رضوان ابدی است و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خداتعال است که وسیلهای برای رسیدن به آن مقام عالی و هدف نهایی محسوب میشود و هدف قریب فراهم شدن زمینههای مادّی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم برای انتخاب آزادانهی راه راست زندگی و گسترش خداپرستی در جامعه است. از این رو در قرآن کریم بعد از تأکید بر اینکه آفرینش جهان و انسان باطل و بیهوده نیست و دارای هدف حکیمانه میباشد، از یک سوی هدف از آفرینش جهان را فراهم شدن زمینهی آزمایش و انتخاب آزاد برای انسان معرفی کرده است. و از سوی دیگر هدف از آفرینش انسان را پرستش خدای متعال قلمداد نموده و سر انجام هدف نهایی را جوار رحمت الهی و بهرهمندی از فوز و فلاح و سعادت ابدی دانسته است. با توجه به آنچه گفته شد، میتوان راه جمعی بین اقوال سه گانه یاد شده در نظر گرفت؛ یعنی منظور کسانی که علّت غایی را فقط ذات مقدس الهی دانستهاند این است که مطلوب ذاتی و بالاصاله برای خدای متعال چیزی جز ذات مقدسش که خیر مطلق و دارای کمالات بینهایت است نمیباشد و منظور کسانی که علّت غایی را از افعال الهی نفی کردهاند، این است که داعی زائد بر ذات ندارد و فاعلیت وی از قبیل فاعلیت بالقصد نیست و منظور کسانی که علّت غایی و هدف از آفرینش را سود رساندن به مخلوقات یا به کمال رسیدن آنها قلمداد کردهاند این است که خواستهاند هدف فرعی و تبعی را بیان کنند و حاصل آن که برای هر یک از دو قول دیگر میتوان تأویل صحیحی در نظر گرفت که منافاتی با قول مورد قبول (قول 3) نداشته باشد".
یا علی
با تشکر فراوان،اجرکم عندالله
۹۲/۰۴/۰۵
خسته نباشید
خدا قوت
شرمنده اگه کم کاری کردم اخه کنکور به کسی مجال نمیده
التماس دعا
یا حق